-
۱۵۱۶
متن شبهه :
فیلترینگ دیگر منسوخ شده و ما نباید به این روشها روی بیاوریم. در ویدئو و ماهواره، ممنوعیت و محدودیت اعمال شد؛ ولی جواب نگرفتیم. ما تجربهٔ این شکستهای سلبی را داریم و نباید دوباره تکرار کنیم. مسائل، معضلات و آسیبهای فرهنگی را باید با کار فرهنگی حل کرد. با کار پلیسی و بگیروببند نمیشود این مشکلات را حل کرد.
پاسخ:
اصل محدودیت و ممنوعیت یک اصل تربیتی، رشد آور، مفید، مطلوب و طبیعی است. برای اثبات این ادعا موارد ذیل ذکر میشود:
الف) خداوند متعال بهعنوان آفرینندهٔ انسان، برای هدایت او بهسوی سعادت ابدی، کاملترین و بهترین برنامهها را در نظر گرفته است. در نگاه کلان به این برنامهها، هم میتوان موارد فراوان سلبی را مشاهده کرد و هم ایجابی. مواردی مانند صدقه، نماز، روزه، تعاون در کارهای نیک و... ازجمله برنامههای ایجابی است و پرهیز و ممنوعیت اقدام به مواردی، همچون سرقت، شرک، ظلم، شرب شراب، مصرف گوشت مردار و حیوانات حرامگوشت و... از مصادیق سلبی است. حتی در ادارهٔ امور اجتماعی نیز دو فرع دینی امربهمعروف و نهی از منکر را برای ساختن زندگی بهتر و اجتماعی سالمتر، بر افراد واجب کرد. البته دایرهٔ سلب و ایجاب در حیطهٔ احساسات و عواطف، شامل دو فرع دیگر دینی، یعنی تولی و تبری نیز میشود.
برخورد با مواضع تهاجمی جدید دشمن مانند مسجد ضرار نیز شامل دو تاکتیک سلبی و ایجابی میشود. آنجا که پیامبر گرامی اسلام(را دعوت به حضور در مسجد قبا میکند ایجاب[1] و آنجا که نهی از حضور در مسجد ضرار میکند، سلب است.[2]
حتی پس از آفرینش انسان، جهت تربیت وی، سلب و ایجاب را در کنار هم میگنجاند: «وَ قُلْنا یا آدَمُ اسْکنْ أَنْتَ وَ زَوْجُک الْجَنَّةَ وَ کلاً مِنْها رَغَداً حَیثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکونا مِنَ الظَّالِمین»[3]؛ «و گفتیم: ای آدم! تو و همسرت در بهشت آرام گیرید و به فراوانی از هر جا که خواستید بخورید و نزدیک این درخت مشوید که از ستمگران خواهید شد.»
ب) نگاهی به طبیعت و جریان عادی زندگی نشان میدهد که سلب و ایجاب در کنار هم و به تناسب نیاز به کار میروند. کشاورزان برای گرفتن محصول خوب هم به خاکِ مناسب، کودِ بهموقع، آبِ مکفی و... بهعنوان امور ایجابی نیازمندند و هم به هرس کردن و آفت زدایی بهعنوان امور سلبی اقدام میکنند. سمِّ تنها، و یا آب و کودِ تنها، محصول خوبی به ارمغان نمیآورد. بیماری که به نزد طبیب میرود، هم باید داروهایی را بهعنوان نسخهٔ ایجابی طبیب حاذق مصرف کند و هم از برخی امور بهعنوان نسخهٔ سلبی پرهیز کند.
بنابراین، اصل ممنوعیت، محدودیت و سلب، یک اصل تربیتی و طبیعی و غیرقابل خدشه میباشد. آنچه در این زمینه مهم میباشد، شیوه و چگونگی آن است.
مثالهایی (ویدئو، ماهواره و...) که در قسمت شبهه بهعنوان تجربیات تلخ مطرح شد، بیانگر تمام واقعیت نیست. اگر همین برخورد سلبی ناقص و بدون توجه به تمام جوانب هم نبود، هماکنون بهجای 40% مردم، 100% از ماهواره استفاده میکردند؛ اما اینکه بالاخره 40% از مردم، علیرغم قانون ممنوعیت نصب و بکارگیری ماواره، از آن استفاده میکنند، به علت بکارگیری محدودیت و ممنوعیت نیست؛ بلکه دو علت مغفول دیگر باعث چنین نتیجهای شده است.
ویدئو زمانی وارد کشورمان شد که کشورمان هیچگونه آمادگیای، چه در زیرساختهای سخت و چه در زیرساختهای نرم برای پذیرفتن آن نداشت. نه فیلمی تولید شده بود و نه فرهنگ استفاده از آن، قبلاً به مردم آموزش داده شده بود. تمام فیلمهای موجود در بازار عرضه، فیلمهای تولیدشده رژیم طاغوت و یا فیلمهای شرقی و غربی بود.
درواقع ابزاری در اختیار مردم قرارگرفته بود که ما هیچ محصولی برای آن نداشتیم. رسانهای بین مردم در حال شیوع بود که تریبون آن، یکطرفه و در اختیار دشمنان نظام و انقلاب بود. طبعاً باید اقدامات سلبی و ایجابی انجام میشد. کار سلبی، ممنوعیتِ موقتِ استفاده از ویدئو بود و کار ایجابی فرهنگسازی و تولید فیلم بومی برای مخاطبان. زمانی که تعداد فیلمها به حد قابل قبول رسید، ممنوعیت موقت برداشته شد، ویدئوکلوپها دایر و فیلمهای بومی در دسترس مخاطبان قرار گرفت. اکنون مخاطبی که به بازار عرضه مراجعه میکند، میتواند از محصولاتِ داخلیِ مطلوب استفاده کند؛ اما همچنان استفاده از فیلمهای بدون سانسور به علت تأثیرگذاری نامطلوب و فراوانش ممنوع است.
در اینجا، کسانی که اقدام به ممنوعیت موقت استفاده از ویدئو کردند، متهم قضیه نیستند؛ بلکه این موضوع دو متهم نامرئی دیگر دارد؛ متهم اول رصد کنندگانی هستند که قبل از ورود ابزار باید آن را شناسایی کرده و به فکر چاره باشند و برای آن تدبیری بیندیشند. متهم دوم نیز واردکنندگاناند که قبل از وجود زیرساختهای لازم در کشور برای ورود یک ابزار، تنها به جهت دستیابی به منافع اقتصادی و سودهای کلان، آن را وارد کرده و در اختیار همگان قرار میدهند.
در مورد ماهواره نیز، دقیقاً همین اتفاق افتاد. رصد کنندگان دیر جنبیدند و واردکنندگان زود اقدام کردند. البته مجلس شورای اسلامی برای آن قانونی تصویب کرد. این قانون مورد تمجید مقام معظم رهبری نیز قرار گرفت: «امروز سلطه گران در همه جای دنیا ـ هر جایی به تناسب ـ در فکر سلطه فرهنگیند؛ یک نمونهاش هم همین ماهواره است که حالا باز هم میبینم بحث ماهواره را مطرح کردهاند. این منطق درست نیست که ما بگوییم چون تا پنج سال دیگر فنآوری ماهواره پیشرفت خواهد کرد و بدون بشقاب هم مردم ممکن است تصاویر ماهواره را بگیرند، پس از حالا جلویش را باز کنیم! این منطق، منطق صحیحی نیست. آن کسی که این منطق را مطرح میکند، باید بگوید برای جلوگیری از آن [فناوری جدید هم]، چه کار تازهای باید کرد. این منطق و استدلال، این گونه باید نتیجه بدهد. البته دشمن فنآوری را پیشرفته میکند. در مقابل، شما باید فکر کنید که با تطوّر و پیشرفت فنآوری ماهواره، چه کارهایی را میتوانید انجام دهید تا از نفوذ ماهواره جلوگیری کنید. اما این استدلال، که چون دشمن پیشرفت میکند، پس ما بیاییم هر مانعی را از جلوِ راهش برداریم، منطقی نیست. این مانع، علی العجاله مانع است. مثل این است که دشمن تا مرزهای ما پیش آمده، آن وقت بگوییم، ما که نمیتوانیم بیشتر از دو ساعت مقاومت کنیم، پس برویم! نه آقا! این دو ساعت را مقاومت کنید، شاید پیروز شدید. این چه حرفی است؟! قانون ممنوعیت ماهواره ـ که مجلس شورای اسلامی، چند سال قبل از این، آن را تصویب کرد ـ یک قانون کاملاً درست و بجا بود. حداقلش این است شما توانستهاید چند سال این نفوذ را به عقب بیندازید و انشاءالله باز هم خواهید توانست.»[4]
با تأمل در سخنان مقام معظم رهبری به دست میآید که مسئله موردنظر ایشان، تعقیب نشد. ایشان فرمودند دشمن پیشرفت کرده و ماهواره آورده است، شما هم پیشرفت کنید و جلویش را بگیرید؛ اما چنین نشد. سالهاست که گفته میشود تا چند هفتهٔ دیگر بدون هیچ بشقابی، میتوان از شبکههای ماهوارهای استفاده کرد؛ چرا در این مدت، به فکر تأسیس یک سازمان فنی برای مقابله با ماهوارههای دشمن نیفتادیم؟ آیا توان علمی کشور در این حد نبوده است یا اینکه در این مسیر عزم جدی وجود نداشته است؟ به نظر میرسد کور کردن و یا خنثی کردن و بیاثر کردن امواج ماهوارههای دشمن، از هدف قرار دادن موشکهای کروز آمریکایی یا کنترل پهباد فوق پیشرفته آمریکایی، سختتر نبوده است. از سوی دیگر، دربارهٔ بحث ماهواره، تکالیف مختلفی بر عهدهٔ برخی از نهادهای فرهنگی مثل صداوسیما و... گذاشته شده بود که متأسفانه پیگیری نشد. در اجرای این قانون نیز اشتباهاتی رخ داد. اولاً بهجای برخورد جدی با واردکنندگان، توزیعکنندگان و نصابان ماهواره، تنها با مصرفکننده برخورد صورت گرفت. شیوهٔ برخورد با مصرفکننده هم غلط و نامناسب بود. ثانیاً قبل از برخورد با پدیدهای که اطراف آن برای مردم بهخوبی روشن نشده است، باید از جهت ذهنی و فکری، علت برخورد را بهگونهای برای مردم تبیین کرد که خود آنها خواستار برخورد با چنین پدیدهای بشوند. ثالثاً تا سالهای سال، مردم باید دو الی سه کانال تلویزیونی را باکیفیتی کمتر تحمل میکردند؛ یعنی در کار ایجابی نیز بسیار سستی به خرج داده شد. رابعاً بهجای آسیبشناسی روش برخورد با این پدیده و اصلاح آن، اصل برخورد را سرزنش کرده و پس از مدتی، دیگر برخوردی صورت نگرفت؛ اما بااینحال، بنا به آمار رسمی 40% مردم ماهواره دارند[5] یعنی ما توانستهایم شصت درصد مردم را از این امواج مخرب و مهلک نجات دهیم. و اگر آن برخورد نیمهجان نیز نبود، اکنون آمار مصرفکنندگان، بیش از اینها بود. ضمن اینکه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران نیز، به ترویج فساد و فحشا متهم میگشت. مسلماً اگر در فناوریهای مربوط پیشرفت کنیم، میتوانیم صد درصد امواج ماهواره را بگیریم.
نکتهٔ آخر اینکه اگر عدهای (رصد کنندگان، تولیدکنندگان و واردکنندگان) در انجام وظایف خود سستی و کاهلی کردند، دلیل نمیشود باقی نیز (قانونگذاران، آسیبشناسان، مأموران قضایی و انتظامی) همین اشتباه را در حیطهٔ وظایف خود تکرار کنند. مثلاً مواد مخدر براثر سهلانگاری مرزبانان وارد کشور شده و ما به نیروی انتظامی بگوییم حال که وارد شده، برخوردهای شما با توزیعکنندگان و مصرفکنندگان غلط و نادرست است.[6] بنابراین، بهجای انتقاد از کسانی که به تکلیف خود عمل کردهاند، باید به آنانی که به وظایف خود عمل نکردهاند، انتقاد کرد و سعی کنیم تا اشتباهات را اصلاح کنیم.
اکنون بعد از سالها میتوان به قضاوت نشست که این منطق، نهتنها منطق پوسیده و کهنهای نبوده و نیست، بلکه از قوت و تازگی نیز برخوردار میباشد؛ بهگونهای که حتی برخی کشورهای اروپایی، وجود ترس و نگرانی در اینترنت را منطقی دانسته، جهت رفع آن سرمایهگذاری میکنند؛ اینترنت و ماهواره در برخی بخشها، بهنوعی توسعه همان عکس و فیلم است که روزی در ویدئو از آن ترس وجود داشت. گذر زمان، نهتنها این نوع نگرانی را از بین نبرده، بلکه منطقی بودن آن را ثابت کرده است. امروزه، در بسیاری از کشورها به دلیل ترس از فروپاشی خانوادهها و جلوگیری از آسیبهای اخلاقی، سرمایهگذاریهای زیادی صورت گرفته که مجال توضیح آن در اینجا نیست.
ج) ما امروزه شاهد جنگ تمامعیار فرهنگی هستیم که جنگ نرم یا به فرموده مقام معظم رهبری ناتوی فرهنگی است. در این جنگ، دشمن با ابزارهای فرهنگی خویش، به ما هجوم آورده و اعتقادات، فرهنگ و سبک زندگی ما را هدف قرار داده است. مقام معظم رهبری دراینباره فرمودهاند: «امروز، تأثیر رسانهها و تلویزیونها و هنرها و این شبکههای عظیم اطلاعرسانی، اینترنتی و...، از سلاح و از موشک و از بمب اتم بیشتر است. روزبهروز هم دارند این میدان را گسترش میدهند». وقتی دشمن، خود، بارها اعتراف کرده که با ابزارهای جدید و فناوریهای ارتباطی، درصدد از بین بردن هویت ما است، آیا صحیح است که دست روی دست بگذاریم و عرصه را برای دشمن بازکرده و هیچ مقاومتی نکنیم؟! زمانی که دشمن، همهچیز را حتی داروهای بیماران سرطانی را نسبت به ما تحریم میکند، ولی هیچگاه تحریمی در فناوریهای ارتباطی، اینترنت و شبکههای اجتماعی انجام نمیدهد، وقتی دغدغه بزرگ مسئولین آمریکایی این است که چرا در ایران دسترسی به شبکههای اجتماعی با محدودیت مواجه شده است، آیا باید در برابر این تهاجمات منفعل بوده و هیچ مقاومتی نکنیم تا اینکه مثل اندلس از بین برویم؟! پس تا زمانی که جنگ ادامه دارد، مقاومت نیز وجود دارد و این یک قاعده عقلانی است. تمام دنیا طبق این قاعده عمل میکنند و مختص ما نیست؛
د) ایجاد محدودیت، فقط روش ایران نیست؛ حتی آمریکا نیز از این روش استفاده میکند؛ چنانکه با داشتن هزاران شبکه ماهوارهای، شبکه المنار را نمیتواند تحمل کند و حتی آبروی خود را هزینه میکند؛ زیرا میداند که محدود کردن المنار برایش بیشتر سود دارد؛ همچنین شبکههای اجتماعی مانند اینستاگرام، توییتر و «فیسبوک»، بااینکه دَم از آزادی ارتباطات میزنند، اما هزاران اکانت ما را بهراحتی فیلتر میکنند. شرکت ای اپل و گوگل، تمامی شبکههای اجتماعی ایرانی را از فروشگاههای (google play & appstore) خود حذف میکنند و حتی اجازه نمیدهند آمریکاییها از وجود چنین نرم افزارهایی مطلع شوند. در این زمینه میتوان صدها مثال دیگر را نیز بکار برد؛
ه) مقاومت و دفاع، غالباً درجایی است که ما تحت سلطه باشیم و موردتهاجم واقع شویم. اسلام زیر سلطه بودن مسلمین را نمیپذیرد؛ بلکه مسلمانان را شایسته پیشرفت و اقتدار دانسته، به این امر توصیه کرده است. در دستورات اسلامی از مسلمانان خواستهشده که بهگونهای سلوک و حرکت داشته باشند تا دیگران به آنها وابسته باشند و علوم را از آنان یاد گیرند. قاعده «نفی سبیل» که یکی از قواعد مهم فقه شیعه است، بر این مسئله دلالت میکند. بر این اساس، وضعِ موجود از جهت استفاده از وسایل ارتباطی نوین، بههیچوجه موردپذیرش اسلام نیست. اگر مسلمانان طبق اصول اسلامی حرکت میکردند، وضعشان اینگونه نبود. انتقادی که نسبت به برخی مسئولین وجود دارد این است که اگر طبق فرمایشات مقام معظم رهبری مبنی بر انجام «جهاد علمی»، رفتار میکردیم، وضعیت ما در فناوریهای ارتباطی اینچنین نبود. سالهاست که مقام معظم رهبری در مسئلهای مانند اینترنت، بر لزوم ایجاد اینترنت ملی و به دست آوردن قدرت، استقلال و ابتکار عمل در فضای مجازی تأکید داشته و دارند؛ با اینکه سالها از فرمایش ایشان میگذرد و این درخواست ایشان، جزء الزامات قانون پنجم توسعه گردیده است، متأسفانه همچنان شاهدیم مسئولان مربوطه، اوج افتخارشان را در خرید پهنای باند میدانند و یا پیشرفته شدن کشور را در توسعهٔ شبکههای اجتماعی خارجی و یا خرید نسل سوم تلفن همراه از کشور چین میدانند؛ البته تا زمانی که مسئولین ما اینگونه حرکت کنند، ما برای مبارزه با تبعات منفی ابزارهای فرهنگی دشمن، همچنان باید دفاع کرده و راههای سلبی را اتخاذ کنیم؛
ز) جوانان ما حق دارند از اینکه میبینند کشورشان با این فنّاوریها، ضعیف برخورد کرده و راههای سلبی را در پیشگرفته، ناراحت شوند. بدیهی است زمانی که ما برای مبارزه با این فناوریهای جدید یک روشی را بپیماییم و دشمن با سرعت کمی آن روش ما را دور بزند و ما به روش دیگری متوسل شویم و در اکثر مواقع نیز به نتیجه دلخواه نرسیم، غرور جوانان کشور خدشهدار شود. جوان ایرانی، دوست دارد کشورش را در جایگاهی برتر از این ببیند؛
ح) حقیقت این است که ما راه اصلی را نرفتهایم، دانشگاه و صنعتمان را بسیج نکردهایم، در فناوریهای جدید، برنامهریزی و سرمایهگذاری شایسته نکردهایم، ما زحمت نکشیدهایم و فکر کردهایم مسئلهٔ فرهنگ با برگزاری چند جلسهٔ مسئولان در کمسیون فرهنگی مجلس، صداوسیما و یا شورای عالی انقلاب فرهنگی قابلحل شدن است؛ درحالیکه این توهمی غلط است؛ همانگونه که یک فرمانده از درون کارزار جنگ به ستاد مراجعه میکند و تجهیزات نظامی کاربردی در جنگ که برای غلبه بر دشمن نیاز است را موردبررسی قرار داده، میگوید: برای پیروزی بر دشمن مثلاً به موشکی با فلان برد، راداری با فلان مشخصات، بالگردی با چنان مختصات و... نیاز است و الاّ در جنگ شکست میخوریم، همانگونه نیز مسئول فرهنگی برای پیشبرد اهداف فرهنگی، باید به ستاد بیاید و صحبت از ابزارهای فرهنگی موردنیاز کند و برای دستیابی به آن ابزارها نیز زمانبندی مشخص سازد که مثلاً برای مقابله با ماهواره به چنین فناوریهای علمی و فنّاورانه نیاز داریم، برای مبارزه با اینترنت آمریکایی به زیرساختهای ملی و اینترنت ملی نیازمندیم، موبایلهای موجود امکانات جرمخیز و غیراستاندارد دارند و ما برای کودکان و نوجوانانمان باید موبایلهایی با این مثلاً 40 مؤلفهٔ خاص تربیتی بسازیم و تولید کنیم و... . اگر این زحمات را بکشیم، آنگاه، هم نیازهای مشروع مردم را برآورده ساختهایم و هم مورد هجوم فرهنگی دشمن ـکه از طریق ابزارهای معیوبش صورت میگیرد ـ قرار نگرفتهایم؛ علاوه بر اینها میتوانیم رقیبی بزرگ برای کالاهای مشابه غربی باشیم؛ زیرا بسیاری از کشورها به دلیل غیراستاندارد بودن ابزارهای فرهنگی غربی، تمایل دارند از ابزارهای استاندارد استفاده کنند؛ اما متأسفانه این امور که البته نیاز به تلاشهای جدی دارد، انجامنشده و نمیشود و به قول عوام: کی میرود اینهمه راه را؟! واقعیت این است که برای مسئولان مربوطه، مسائل ارتباطی و پیامدهای فرهنگی آنها، این میزان ارزش و منزلت و جایگاه ندارد که بخواهند برایش اینهمه سرمایهگذاری کرده، بودجه مشخص سازند و برایش سازمانهای فنی ایجاد نمایند.
[1]. «لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَی التَّقْوی مِنْ أَوَّلِ یوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فیه»؛ «مسجدی که از نخستین روز، بنیان آن بر اساس پرهیزکاری نهاده شده (مسجد قبا)، سزاوارتر است که در آن بایستی.» توبه/ 108.
[2]. «لا تَقُمْ فیهِ أَبَداً»؛ «هرگز در آن (مسجد ضرار) نایست.» همان.
[3]. بقره/ 35.
[4]. بیانات در دیدار جمعی از ناشران، 1378.2.28.
[5]. www.shafaf.ir/fa/news/323811.
[6]. «برادران عزیز، خواهران عزیز! در مسئلهٔ فرهنگ، بنده احساس یک ولنگاری میکنم؛ در دستگاههای فرهنگی -اعم از دستگاههای دولتی و غیردولتی- یک نوع ولنگاری و بیاهتمامی در امر فرهنگ وجود دارد؛ چه در تولیدِ کالایِ فرهنگیِ مفید که کوتاهی میکنیم، چه در جلوگیری از تولید کالای فرهنگی مضر که کوتاهی میکنیم. اهمّیّت کالای فرهنگی از کالای مصرفی جسمانی کمتر نیست، بیشتر است. فرض کنید مرتّب تکرار بکنند که مثلاً فلانجور پفک مضر است، نخورید؛ حالا مگر ضررش چقدر است، چهجور ضرری است، چه میزان ضرر دارد، برای چند درصد از مردم ضرر دارد؟ این را دائماً میگویند، امّا ضرر فلانجور فیلم یا فلانجور کتاب یا فلانجور بازی رایانهای یا امثال اینها را کسی جرئت نمیکند بگوید که نبادا متّهم بشوند به اینکه جلوی آزادی اطّلاعات و جریان آزاد اطّلاعات را گرفتهاند. آنهایی که اساس این حرفها هستند، خودشان بیشتر از ما در این مسائل سختگیری میکنند؛ این را باور کنید. حالا آزادترین مناطق دنیا از لحاظ اطّلاعات، مثلاً فرض کنید دولتهای غربیاند، ازجمله آمریکا؛ از خبرهای دقیق و روشنی که از آمریکا میرسد در کنترل اطّلاعات افراد و انگشت گذاشتن روی آن چیزهایی که دستگاه روی آنها حسّاس است، انسان واقعاً تعجّب میکند؛ ما یکدهم آنها کنترل اطّلاعاتی نداریم و نمیکنیم. بمجرّد اینکه [در اینجا] یک فیلمی را ممنوع کردند یا فرض کنید که یک جریان رایانهای را مثلاً محدود کردند یا ممنوع کردند، فوراً آنها سروصدا بلند میکنند، ما هم باورمان میآید؛ ما هم باور میکنیم که واقعاً کار خطایی کردهایم. نه آقا، باید مراقبت کرد! وظیفهٔ ما تولید کالای فرهنگی مفید و جلوگیری از کالای فرهنگیِ مضر است. بنده در این زمینه احساس یک ولنگاریای میکنم؛ باید این را شماها در نظر داشته باشید و اهمّیّت بدهید.» بیانات مقام معظم رهبری در دیدار رئیس و نمایندگان مجلس شورای اسلامی، ۱۶/۳/13۹۵.